دست خط دوم

سفرنامه ها ...

دست خط دوم

سفرنامه ها ...

سر پل ذهاب.......بازیدراز

وسطی راه . توی جاده به دستوری جناب سردار .راننده زد کنار. جناب کیانی فرمودن بفرمایید. 

پیاده شدیم آ منتظری حضراتی آقایون. تا راویمون پیدا بشد. تا بلکی بفهمیم چه خبرس. 

گذشت آ اومدند آ راه افتادیم رفتیم بالا یه تپه آ روایت شروع شد. 

جناب آقای رخسه (فرمانده سپاه شهرستان سرپل ذهاب) بعدی کلی مقدمه چینی اینجوری ادامه دادند. 

منطقه ای که هستیم . همینطور که سردار اصفانی قبل از من یوخدشا گفتن سرپل ذهابس. آ الان ما تغریبا ۵ کیلومتری جنوب سرپل ذهاب هستیم . 

اگر بخواهیم جبهه های ۸ سال دفاع مقدس را یک تقسیم بندی کلی کنیم. تغریباْ ۳  تا جبهه داشتیم. 

جبهه شمال غرب: از سرپل ذهاب به سمت کردستانات میشد. 

جبهه میانی: از باویسی تا سومار و مهران میشد. 

جبهه جنوب هم از مهران به سمت دهلران و خرمشهر به سمت شلمچه و فاو الی آخر... 

مهمترین جبهه جبهه میانی بود و مهمترین محور جبهه میانی هم محور قصرشیرین-سرپل ذهاب-کرمانشاه بود. 

 *********** 

خلاصه جنابی رخسی هم برامون از دلایلی اینکه چرا این محور برا عراقیا مهمتر بودس گفتند. 

ایشون پایین آوردنی حکومتی جمهوری اسلامیا  آ جدا کردنی خوزستانا به عنوانی دلیل فرموردند . آ یوخدم از ماجراوا اون سالا آ کارا ضدی انقلابی فلان فلان شده که از طرفی عراقیا شارژ میشدن گفتند آ اینکه اولا جنگ اینجا ما چقده نیرو و اسلحه داشدیم آ عراقیا چقده.......... باوردوون میشد؟؟؟؟؟؟؟ ۳ تا لشکر از طرفی عراقیا ..... آ نیروایی ۳-۴ تا پاسگاه ( که هر کدومش ۲۰-۳۰ تا نیرو داشدس) از طرفی ما .................... 

خدا وکیلی تندوندون نیمی لرزد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کامیاران

نیروهای ما از طرف کرمانشاه آمدند و در بهمن ماه سال ۱۳۵۸ شهر کامیاران را تصرف کردند.  

یک گروه گشتیِ ما اومده بود نزدیک کامیاران . اون روز مثل اینکه بین گروهای کموله و دموکرات و ... درگیری پیش اومده بود. 

گروه رزمداران که در مریوان تشکیل شده بود. میاد اینجا توی کامیاران . کموله هم میره و اینها رو خلع سلاح میکنه و اسلحه هاشون رو میگیره. دمکرات هم برای اینکه از اینها عقب نیوفته میره بیرون شهر رو و همین میشه پایه درگیریاشون ... 

شهر کامیاران در بهمن ماه سال ۱۳۵۸ پاکسازی میشه و در این مدت تا سال ۱۳۶۷ بچه های اعزامی ما از مشهد مسئولیت دفاع از کامیاران رو داشتند. این جاده توش هستیم سال ۵۹ و از حدود اسفند ۵۸ آزادسازی شد. یادم هست سردار صفوی که اون زمان مسئول عملیات سپاه اصفهان بود به اضافه ی سردار صیاد شیرازی و حجت الاسلام سالک رفتن پیش آقای بنی صدر. آقای بنی صدر هم میگه شما اگه خیلی شهادت طلبین برین کردستان را پاکسازی کنین. اینهام میگن : باشه شما اختیار تام بدین ما کردستان رو پاکسازی میکنیم. 

که بعد از اون هم کلاْ نیروهایی از جاهای مختلف میان سنندج که انشالله توی خود شهر سنندج که رفتیم براتون نحوه پاکسازی گفته میشه.